به یاد رفیق شهید انوشیروان ابراهیمی
معاون صدر کمیته مرکزی فرقه دمکرات آذربایجان
رفقا، ما رفتیم، شما راه ما را ادامه دهید!
روز ۲۲ شهریور ۶۶ نزدیکیهای ظهر بود. بچهها سفره را چیده بودند. داشتند پای سفره مینشستند که در سلول بازشد و انوشیروان را صدا کردند. به یک باره قلب ها فروریخت. لبخندها بر لبها خشکید. معلوم بود که وقتش رسیده است. حتی مجال ندادند نهارش را بخورد. انوشیروان برخاسته بود. ابتدا سکوتی تلخ، سپس قطرات اشکی که پهنه صورتها را پوشاند. انوشیروان را برای تیرباران میبردند. چشمها به دهانش دوخته شده بود. باید چیزی میگفت. و او به کوتاهی سخن گفت: «رفقا، ما رفتیم، شما راه ما را ادامه دهید. من با سربلندی …