header photo

سیمای امپریالیسم در قرن بیست ویکم

سیمای امپریالیسم در قرن بیست ویکم

برای آن که یک شیوه ی تفکر به شیوه ای غالب تبدیل گردد ، باید ساختاری ادراکی در آن ایجاد شود که برای احساسات و غرایز ، ارزش ها و خواست های ما و نیز برای امکانات موجود در این جهان اجتماعی که در آن زندگی می کنیم ، گیرایی داشته باشد . اگرچنین باشد ، این ساختار ادراکی به قدری در شعور مشترک ما جای می شود که آن را امری مسلم و غیر قابل تردید می انگاریم . بنیان گذاران اندیشه ی نئولیبرالی آرمان های سیاسی همچون منزلت انسان و آزادی فردی را به عنوان اصولی بنیادین و* ارزش های محوری تمدن * برگزیدند . این گزینش بسیار عاقلانه بود ، زیرا این آرمان ها ، در واقع آرمان هایی پر جذبه و وسوسه انگیزند . نئولیبرالیسم ، نظریه ای که مبادله ی مبتنی بر بازار بی نظارت  و افسارگسیخته را یک نظام اخلاقی می داند که می تواند رهنمونی برای همه ی کنش های انسانی باشد ، از حدود دهه ی 1970 بر اندیشه و عمل بسیاری از رهبران و مردم کشورهای جهان حاکم شده است . این نظریه بر بازنگری قدرت های دولت وبه ویژه خصوصی سازی ، اداره ی امور مالی و فرایند های بازار تاکید می کند . بر اساس اصول نئولیبرالیسم ، ازیک  سو مداخله ی دولت در اقتصاد به حداقل می رسد . و از سوی دیگر تعهدات آن در مورد تامین رفاه شهروندانش کاهش می یابد . کشورهای امپریالیستی ، بحران مالی و اقتصادی بی سابقه ای را که با آن دست به گریبان هستند ، بخش عمده ای از آسیب ها و خسارت های ساختاری اقتصاد خود را به کشورهای جهان سوم و کشورهای سرمایه داری ضعیف تر منتقل می کنند . جهانی سازی تولید و انتقال آن به کشورهای دارای دستمزد پایین پر اهمیت ترین دگردیسی عصر نئولیبرال است . در پی فروپاشی اتحاد شوروی به عنوان سوسیالیسم واقعا موجود و شکل گیری جهان تک قطبی، کشورهای امپریالیستی که هیچ مانعی برای سیطره بر جهان نمی دیدند ، و از سویی به علت تفوق اجتناب ناپذیر سرمایه مالی بر دیگر بخش های سرمایه با اتخاذ مشی نئولیبرالیستی به گستره ی جهان ، که قبلا در در محدوده کشورهایی چون شیلی و آرژانتین به اجرا گذاشته بودند ، یورشی را برای کسب ثروت از سوی شرکت های فراملیتی آغازیدند که در تاریخ بشریت بی سابقه است . مانند بریتانیای کبیر یک صد سال پیش ، آمریکا در طلوع قرن بیست و یکم هنوز به مثابه * تنها ابر قدرت * جهان احساس و عمل می کند . از زمان دولت ریگان ، آمریکا از مزایایی که برتری نظامی به آن اهدا ء می کند ، برای تامین مالی احیا ء اقتصاد خود با تکیه بر منابع مابقی جهان بهره برداری کرده است . در دوران های معینی اجازه می دهد دلار سقوط کند ( برای بالا بردن صادرات ) در حالی که در دوره های دیگری اجازه بالا رفتن قیمت آن را می دهد ( برای جذب سرمایه خارجی ) . جهانی کردن تولید نه تنها تولید کالا ، بلکه به طورکلی رابطه ی اجتماعی ، و بویژه رابطه اجتماعی که سرمایه داری را تعریف می کند ، یعنی رابطه ی کار – سرمایه را تغییر داده است . که بصورت فزاینده ای رابطه ی بین سرمایه ی  شمالی و کار جنوبی است . با ریشه کن کردن میلیون ها کارگر و کشاورز در کشورهای های جنوبی از وابستگی آن ها به زمین و شغل در صنایع مورد حمایت ملی ، سرمایه داری نئولیبرال به استثمار منبع عظیم کار قابل بهره کشی فزاینده ، سرعت بخشیده است . برون سپاری هایی که تولید را از کارگران با دستمزد نسبتا ارزان در دنیای پیشرفته بیرون می کشد ، به راهکار زنده ماندن فوری برای شرکت ها در اقتصادهای پیشرفته ، تبدیل شده است . تحلیل تجربی جهانی سازی نئولیبرال تجارت کار جهانی ، جریان یافته از درجه ی بالاتر استثمار شایع در کشورهای دستمزد ارزان ، نیروی محرک بنیادی بودن آن را افشا ء می کند . عصر نئولیبرال تسلط فزاینده با شکل رابطه ی سرمایه – تجارت جهانی کار ، یعنی ابزاری اختصاصی است که سرمایه داری به وسیله ی آن می تواند از راه ستم ملی ارزش نیروی کار را در * ملت های نو ظهور * کاهش دهد . ارزش اضافی تولید شده در کشورهای به تازگی صنعتی شده از طریق شیکه های تولید چند ملیتی ، تجارت خارجی و مالیه جهانی به کشورهای امپریالیستی که صنعتی زدایی می شود ، منتقل می شود . استثمار شدید  طبقه ی کارگر جنوب به خاطر آن نیست که طبقه ی کارگر جنوب ارزش کمتری تولید می کند ، بلکه به خاطر آن است که بیشتر سرکوب  و بیشتر استثمار می شود .سرمایه های غربی قادرند از بخش قابل توجه سود مخلوق این اقتصاد ها به روشی بسیار بسیار انگلی کره بگیرند . یک  کامپیوتور ، کفش ورزشی ، یا اجزاء صنعتی ارزان و کار آمد تولید شده در اروپای شرقی ، آسیا یا آمریکای لاتین می تواند در غرب بالاتر از ارزش واقعی خود ، به خاطر تفاوت در شرایط تولید به فروش برسد . سود  بالایی که این امر ایجاد می کند ،  در تناسب های متفاوتی بین تولید کننده های کشورهای در حال توسعه ، تولید کننده های غربی که از چنین اجزایی در روندهای تولید خود استفاده می کنند ، و کارگشایان بی حاصل به طور عمده مستقر در غرب – سودا گران برند ، خرده فروشان ، سرمایه گذاران و دیگر سرمایه داران خدمات – توزیع می شود . در این عصر ویرانگرترین جنگ ها ، جنگ هایی هستند که بین پیشرفته ترین و ثروتمندترین کشورها ، برای باز تقسیم جهان اتفاق می افتد . به همین دلیل می توان گفت : اگر در حال حرکت به داخل دوران رقابت فزاینده امپریالیستی هستیم ، رقابت ، چالش اصلی قرن بیست و یکم خواهد بود . با در نظر داشت موارد بالا نظر لنین اعتبار خود را از دست نداده است : *جنگ درون امپریالیستی صرفا یک گزینه سیاسی نیست ، بلکه بیان ضروری یک ناسازگاری ژرف برخورد منافع اقتصادی است *. با درنظر داشت اینکه نیروی مولد هرچه پیش رفته باشد ، پرولتاریا تا همان درجه استثمار می شود . اقتصاد سرمایه داری در سطح جهانی ، با بهره برداری شتابان ، وسیع ، و همه جانبه از فناوری پیش رفته ی دیجیتال از راه وارد کردن خودکار سازی ( اتوماسیون ) و هوش مصنوعی در فرایندهای تولید و توزیع طبف گسترده ای از کالا ها در پی افزایش بهره وری و نرخ سود است . در عصر حاضر و سلطه ی سرمایه داری  جهانی ، فرایند خودکارسازی و جایگزینی نیروی کار انسانی با ماشین های خودکار و مجهز به هوش مصنوعی ، فرایندی است غیر قابل کنترل ، پر هرج و مرج ، و توقف ناپذیر در متن اقتصاد سرمایه داری . در عصر انقلاب فناوری پیش رفته ی دیجیتال ، اقتصاد سرمایه داری بنا به ماهیت سود جویانه اش قادر به ایجاد شغل های جدید در دیگر زمینه ها برای نیروی انسانی بی کار شده نیست . این مسئله باعث رشد سریع بیکاری و کاهش قدرت خرید مصرف کنندگان خواهد شد .  و منجر به بحران اجتماعی جدید و بسیار خطرناکی خواهد بود .

به رغم سرکوب امپریالیسم برای تحمیل  جهانی سازی در جای جای دنیا هسته های مقاومت مردمی در برابر سیل بنیان کن نئولیبرالیسم هردم افزون تر از قبل شکل می گیرد . انترناسیولیسم جدیدی با جنبش برای *جهانی سازی دیگر * فوران کرده است . این تحرکات با به چالش کشیدن اصول رقابت ، فردگرایی و سود مشخص می شوند . و پیش از این هم پیشرفتی در آگاهی ضد امپریالیستی ایجاد کرده است ، که در برخی از شعار های جنبش ( جهان فروشی نیست ) بازتاب دارد . کمک به تغییر شکل این انتقاد خام از سرمایه به یک پیش نهاد رهایی بخش ، اولین وظیفه ای است که به دوش کمونیست ها است .

صادق شکیب  

Go Back

Comment