header photo

نقدی بر کتاب گوشه هایی از تاریخ معاصر ایران

 نقدی بر کتاب گوشه هایی از تاریخ معاصر ایران

 نوشته ی رسول مهربان

 این کتاب حجیم دو جلدی تحقیقی است مستند و ارزنده که بیان گرصادقانه ی واقعیت های تلخ اجتماعی ایران در دوره های مورد بحث می باشد. و نشان می دهد از سر دلسوزی و مبتنی بر نگرشی درست و معقولانه حوادث و رویداد های آن دوران با روشی علمی واکاوی و با نثری دلنشین و زیبا به رشته تحریر در آمده و نشانگر عمق مسائل و مواردی است که چسان آتش نهضتی مردمی را نامردان زمان ناجوانمردانه خاموش و کشور را آماج اهداف پلید خود ساختند. همچنین دودلی و تردید نیرو های بینابینی جامعه را که در شکست نهضت ملی و پیروزی اهداف امپریالیست ها بسی موثر و کار ساز بود به خوبی عیان می سازد. تصویر همه این ها در یک کتاب حاصل کوشش و تلاش درخور تقدیر استاد مهربان بوده و مبین دانش و خرد ستودنی ایشان می باشد.

ولی مواردی از مقولات مطروحه در کتاب به نظر  قابل بحث می رسد که خواستم با آقای مهربان مطرح نمایم:

در صفحه 571 درمورد قتل مرحوم افشارطوس مطلبی را ذکر فرموده اند که بسی مایه تعجب است. وجود خواهر زیبای حسین خطیبی را عامل بی احتیاطی آن مرحوم در تنها رفتن وی به خانه خطیبی دانسته اند( توطئه قتلش درآنجا چیده شده بود). پرسشی که در اینجا مطرح است: آقای مهربان از کجا فهمیده اند خواهر خطیبی زیبا بوده؟ در روز واقعه در خانه بوده؟ و چه صحبت هایی در کشاندن افشار طوس به آن خانه رد و بدل شده که میل به شهوت رانی و هوس بازی یا هرگونه سوء استفاده جنسی موجب و مشوق تنها رفتن افشار طوس به آن خانه شده است؟ در نظر داشته باشیم افشار طوس زنده نیست تا در برابر این اتهام از خود دفاع نماید.

از آنجاییکه آقای مهربان در کنکاش حوادث منتهی به کودتای 28مرداد از نظریات شادروان کیانوری نقل قول زیادی می آورند در اینمورد مشخص نگارنده نیز از آن مرحوم مطلبی را ذکر می نماید: زنده یاد کیانوری در یکی ازمجلدات پرسش و پاسخ بدون ذکر انگیزه افشار طوس با عنوان توطئه بافریب وربودن وی برای کشاندنش به مکانی خلوت ، دلیل تنها رفتن افشار طوس را به آنجا ناشی از غرور و اعتماد به نفسی برگرفته از خود بزرگ بینی و تکبر خاص افشارطوس(نقل به مضمون) می دانست. روایت آن زنده یاد از این بی احتیاطی افشار طوس نشانگر عمق شناخت منطقی کیانوری از روحیات بیمار گونه نظامیان سطح بالای ارتش شاهی که در آن ها فراگیر بوده می باشد. همچنین در تحلیل رویدادها نمی تواند روایت قصه گونه آقای مهربان با منطق علمی زیاد سازگار باشد. آیا تحلیل علمی کیانوری ًبدون ذکر انگیزه شخصی ً از مطلب برای فهم مسائل اجتماعی روشنگرانه است یا اینکه روایت قصه گونه آقای مهربان درتوضیح انگیزه ها و امیال شخصی افشار طوس ؟چرا که به فرض صحت امر،دانستن نفسانیات وی هیچ دردی از دردهای عمیق اجتماعیمان راچاره گر نیست. در این چارچوب برای پندآموزی ازتجارب تاریخی مهم درنظر گرفتن روش مستمر کارشکنی های وسیع نیروهای توطئه گر ضد میهنی علیه دولت شادروان مصدق واینکه از جمله برای تضعیف نفوذ وی در ارتش افشار طوس راکه ازحامیان وی بود به قتل رساندند.البته درمتن کتاب از علل وپی آمدهای حذف نامبرده تحلیلی جامع وآموزنده ای شده است.

می توان در این موردبحث را بدین نحو نیز مطرح نمود که در کوران نبرداجتماعی در عرصه های مختلف جامعه می بایست از بعد فرهنگی چنان وضعیتی را و لودر روندی طولانی پی ریخت که کنکاش در روحیات و احوالات حوزه ی شخصی و خصوصی فرد در هر رده و مسئولیتی مذموم دانسته شود . مهم مواضع فکری و عمل اجتماعی افراد هست و باید باشد . دایره ی این نگرش به حوزه ی تاریخ نگاری علمی نیز بایستی تعمیم داده شود . برای همین مسئولیت دانشمند ترقی خواهی چون آقای مهربان که از صاحب نظران بنام تاریخ معاصر کشورمان است بسی پر اهمیت می باشد . 

در صفحه 678 مرقوم نموده اند که سروان شقاقی در واقعه کودتای 25 مرداد به همسر مرحوم فاطمی وحشیانه تجاوز کرد. وقاطعانه عمل کردن وی را در روزهای 25تا 28 مرداد نه ناشی از اعتقاد وی به نهضت ضد امپریالیستی که مواضع رادیکال وی را متاثر از این عمل بی شرمانه آن سروان ملعون دانسته اند. در صفحه 241 ایشان مغایر با آن روایت تخیلی به درستی مرقوم فرموده اند که در ماه های آخر حکومت دکتر مصدق ، شهید فاطمی به راه و مشی واقع بینانه ای دست یافت. در اینجا این پرسش به ذهن می آید چرا آقای مهربان مواضع رادیکال و سرسختی(استادسرسختی را عصبانیت می نامند) وی را در وقایع 25 الی 28 مرداد نه ناشی از مشی واقع بینانه آن شهید بزرگوار که مطلب را تا به حد یک احساس و کینه شخصی تقلیل می دهند. حتی در صفحه 678 از فحاشی شهید فاطمی سخن می گویند و دلیلی که به نقل از زنده یاد فاطمی می آورند قابل تامل است((این دربار شاهنشاهی ، روی دربار سیاه فاروق را سفید کرد)) آقای مهربان آیا به باور شما این سخن درست و شجاعانه فاطمی که از باور عمیق قلبی اش ناشی می شد و دلیرانه جان بر سر میهن پرستی گذارد فحاشی است؟ از نظرهر انسان فهیمی این توهین به آن شهید بزرگوار است که از شخصیت دانشمند فاضل و محترمی چون آقای مهربان بعید می نماید. در همان صفحه به درستی ذکر می نمایند شادروان فاطمی کابینه مصدق را برای جبهه گیری تند و انقلابی علیه دربار در فشار گذاشته بود.

آقای مهربان استاد عزیز: ذکر این گزاره با نظر ابرازی در چند سطور بالاتر این برداشت را می تواند به اذهان آورد گویا انقلابی گری و جبهه گیری تند علیه در بار با فحاشی ، عصبانیت و کینه شخصی رابطه ، پیوند و الفت خاصی دارد. آیا این مطلب به نظر شما نمی تواند مستمسکی برای برخی مغرضان شود تا به تخطئه انقلاب و انقلابیون و دشمنان زنده یاد فاطمی، که مثل مورو ملخ فت وفراوانند به پردازند؟

متاسفانه لغزش های آقای مهربان به اینجا خاتمه نمی یابد. شادروان مصدق نیز در مواردی مورد اهانت واقع می شود: با وجودی که به حق در صفحه 253 از ادب و احترام مصدق سخن می گویند ولی در صفحه 664 آن زنده یاد را پر خاشگر می نامند و در جای دگر پیرمرد خیال باف. حتی شخصیت قابل احترامی چون مرحوم اللهیار صالح نیز از اهانت استاد مهربان در امان نیستند. در صفحه 666 می گویند ((اللهیار صالح سفیر کبیر ایران در آمریکا ، دربرابر مقامات آمریکا به دریوزگی می افتد)) استاد عزیز: آیا زیبنده حضرتعالی است که شادروان اللهیار صالح را متهم به دریوزگی نمایید؟به باور نگارنده این نیست مگر خشم استاد ورنجش شدید ایشان از اشتباهات رهبران نهضت که سرانجام منجر به کودتای 28مرداد شدودر نقل این خطاها ایشان خویشتنداری از دست داده عصبانی می شوند.

در صفحه 356 می نویسند: مصدق مدعی داشتن پایگاه مردمی ، استقلال ملی ... و در چند سطر پایین تر مدعی مبارزه با استعمار انگلیس.

آیا زنده یاد مصدق پایگاه مردمی نداشت و فقط ادعای آن را داشت؟ یا با استعمار انگلیس مبارزه نمی کرد و ادعای مبارزه را داشت؟ ازمتن خود همین  کتاب می توان مطالب بس فراوانی را در رد این نظرات ذکر نمود.

 در صفحه 622 از خبرگی و مآل اندیشی دکتر مصدق سخن می رود و در صفحه 368 مغایر با آن از خوش باوری و ساده نگری وی.

وقتی به درستی از بیماری خود بزرگ بینی وعصبیت خلیل ملکی سخن می گویند به نقل از وی بدون نکوهش نظرش آن را بر گرفته از به جوش آمدن رگ ترکی ملکی می داند.  مطابق منابع کاملاً موثق ومستند با وجود اینکه زادگاه خلیل ملکی  تبریز بود ولی نفرتی بیمار گونه از قومیت  و زبان مادری خود داشت. در حین نقل این سخن پراهانت ملکی عدم تایید این خصلت بی ادبانه و انحرافی نام برده از سوی آقای مهربان، می تواند به خواننده ای که با عمق نظریات بغایت انسان دوستانه آقای مهربان آشنایی ندارد حداقل این برداشت را سبب شود که آقای مهربان  در این مورد با گستاخی ملکی مشکلی ندارد.

نکته دیگری که باید به حضور استاد مهربان عرض شود اینکه در حالت کلی استنادات ا یشان  متکی به منابع موثق و معتبری است. ولی در طرح بعضی از مباحث  به کتاب خاطرات منتسب به مرحوم کیانوری استناد می نمایند که لازم است تاکید شود اصالت آن کتاب محل تردید جدی است. امید است این مطلب مورد توجه آقای مهربان واقع شود.

درپایان نگارنده مایل است بر این نکته تاکید نماید با وجود نقاط ضعفی که بر شمرده شد بالاخص در این شرایط کشورمان با جنبش گسترده ای علیه کودتا گران که امر اتحاد نیرو ها در اولویت برنامه ی کاری  نیرو های مترقی کشورمان قرار دارد طرح این چنینی موارد می تواند موجب سوء تفاهماتی مابین نیروهای ملی گرا و سایر نیرو های ترقی خواه شود ولی چنین لغزش هایی در این کتاب عمده نیست. استاد مهربان کار تحقیقی فوق العاده ارزشمندی نموده اند که برای درک منصفانه واقعیتهای اجتماعی میهنمان در دهه های گذشته شایان مطالعه جدی و در خور توجه و دقت می باشد ولی به قول معروف دیکته نانوشته غلط ندارد.

صادق شکیب sadeg.shakib@yahoo.com

Go Back

Comment