آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

بیوگرافی میخائیلوویچ سمیون بودیونی:

سمیون بودیونی در ۲۵ آوریل ۱۸۸۳، در مزرعه ی کوزیورین در منطقه ی روستوف در خانواده ای دهقانی به دنیا آمد. در سال ۱۹۰۳ خدمت در ارتش را آغاز کرد و در جنگ روسیه و ژاپن ۱۹۰۵-۱۹۰۴ شرکت کرد. وی در سال ۱۹۰۸ از مدرسه ی سوارکاری سن پترزبورگ فارغ التحصیل شد و تا سال ۱۹۱۴، در هنگ اژدها پریمورسکی خدمت کرد . در ۱۹نوامبر ۱۹۱۹ ،فرمانده ی جبهه ی جنوبی، او را به فرماندهی سپاه سواره نظام ارتش انتخاب کرد . بودیونی در سالهای ۱۹۲۳-۱۹۲۱ عضو شورای نظامی انقلابی و سپس معاون فرماندهی ناحیه نظامی قفقاز شمالی بود. در سال ۱۹۲۳، بودیونی به عنوان دستیار فرمانده کل ارتش شوروی منصوب شد.  در سال ۱۹۳۲ از آکادمی نظامی فارغ التحصیل شد. از سال ۱۹۳۹ به عنوان عضو شورای نظامی اتحاد جماهیر شوروی، معاون کمیسر NPO اصلی خلق و از اوت ۱۹۴۰ معاون اول کمیسر دفاع خلق بود.  از ژانویه‌ی ۱۹۴۳ او فرمانده سواره نظام ارتش شوروی بود و در سال 1953 -1947 همزمان معاون وزیر کشاورزی در امور پرورش اسب بود. او درجه و نشانهای متعددی از دولت شوروی بخاطر رشادت و تلاش در جنگهای داخلی و جنگ جهانی دوم دریافت کرد. مارشال اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۳ درگذشت و در میدان سرخ به خاک سپرده شد. مقاله‌ی باسماچیگری یکی از مقالات و کتابهای متعدد ایشان است .

اگر تاریخ یورش ها و حملات مسلحانه سالهای ۱۹۳۸- ۱۹۳۱ که توسط باسماچی‌ها به خاک جمهوری‌های شوروی آسیای میانه از خارج انجام شده را بخوانید، پیداست که فرمانده حماسه آفرین «م.س. بودیونی» محق نبود که در سال ۱۹۳۱ انهدام و انحلال حرکت باسماچی گری را اعلام کند. حتی در برخی کتاب های تاریخ معاصر سال ۱۹۳۱ بعنوان سال شکست باسماچی ها و پایان جنگ داخلی در آسیای مرکزی شوروی ذکر شده است. ظاهرا برخی نویسندگان هنوز از مخالفت با فرمانده حماسه آفرین هراس دارند یا وارد جزییات بیشتری نشده اند. بویژه مقاومت نیرومند و گسترده و همچنین سازمان یافته باسماچی ترکمن «جنید خان» در دهه ۳۰ که در آن سالها به تبلیغ ایده ناسیونالیسم و فاشیزم شروع کرده بود. عوامل سرویس های اطلاعاتی فاشیست شروع به برقراری تماس با باسماچی‌ها کردند و سازمان اطلاعات ژاپن بویژه در این امر فعال بود. معلوم نبود اگر مرگ «جنید خان»، دیکتاتور سابق خیوه و رهبر سیاسی ترکمن باسماچی گری که همچنین تجربه نظامی زیادی در مبارزه علیه نیروهای شوروی داشت، در سال ۱۹۳۸ رخ نمی داد، چنین رویکرد خطرناک نزدیکی فاشیسم و باسماچی گری به چه چیزی منجر می شد. پس از مرگ او باسماچی گری حتی بیشتر شبیه به دار و دسته ۵-۷ نفری شد که بیشتر در گیر قاچاق و سرقت بودند. بسیاری از تاریخ نگاران این واقعه را پایان حرکت باسماچی گری می دانند، اما این دور از واقعیت است. در ماه اوت سال ۱۹۳۹ سفارت شوروی در کابل گزارشی در مورد مهاجرت باسماچی‌ها به شمال افغانستان به مسکو ارسال کرد. در گزارش از باند باسماچی ترکمن بعنوان مبارزترین و پرشمار ترین گروه سخن می رود. از این گزارش معلوم می شود که باسماچی‌های ترکمن سلاح‌ها و پایگاه های خود را حفظ کرده اند و در عرض یک ماه توانستند یک گروه 5 هزار نفره (تعداد آنها به غلط کمتر در نظر گرفته شده اند) مبارزان پرتجربه، کاملا مسلح و سواره را بسیج کنند. این در حالی است که در سال ۱۹۳۵ دولت افغانستان از باسماچی ها خواسته بود یک بار دیگر خلع سلاح شوند. در سال ۱۹۳۵ نفوذ و همکاری فعال سرویس های اطلاعاتی ژاپن و آلمان در شمال افغانستان شروع می شود. در سال ۶ آلمانی ها موفق شدند از طریق خاک افغانستان یک محموله بزرگ اسلحه به جنبش پان ترکیست ها در «سین کیانگ» بفرستند. رهبران این حرکت هدف خود را ایجاد ترکستان متحد و واحد اعلام کردند و «کارزار آزادی» فرعانه را آماده کردند. سازمان اطلاعاتی شوروی از تدارکات آلمان مطلع شد و در کابل رسوایی دیپلماتیک درگرفت. «آبور» (سازمان اطلاعات نظامی ارتش آلمان نازی) یا «اداره اصلی امنیت رایش» دیگر تا آغاز جنگ با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در سال ۱۹۴۱ تلاش نکرد بطور فعال به باسماچی ها کمک کنند.
در عوض ژاپنی‌ها با گستاخی خاصی به ایجاد شبکه جاسوسی در دو طرف مرز و جمع آوری اطلاعات درباره ترکستان شوروی اقدام کردند. از جمله اجیر شده ها توسط ژاپنی‌ها رهبر غیر رسمی باسماچی گری «عالم خان» (میر محمد امیر عالم خان منغیت، از دودمان منغیت بود.مترجم) امیر سابق بخارا و همچنین رهبران ترکمن و ازبک باسماچی‌ها (در میان آنها محمود بیگ ازبک بود، که توانست برای سه سرویس اطلاعاتی ژاپن، آلمان و اتحاد شوروی از ۱۹۴۱ برای پول کار کند) بودند. در ژاپن یک مرکز آموزش برای تدارک جاسوسان از میان باسماچی‌ها راه اندازی شد. ژاپنی‌ها بویژه در تلاش برای جذب سفیر ترکیه در کابل در سال ۱۹۳۷ و سفیر شوروی در سال ۱۹۳۸ گستاخ بودند. در واکنش به این امر سفیر شوروی توافقنامه ای را با رهبری افغانستان در مورد منطقه ای به طول 30 کیلو متر در امتداد مرز افغانستان و شوروی که بازدید خارجیان از آن و پرواز «لوفت هانزا» بر فراز این منطقه ممنوع بود، منعقد کرد. دولت افغانستان همچنین «کیتادو» فرستاده ژاپن را عنصر غیرمطلوب اعلام کرد و وی کابل را ترک کرده راهی مزارشریف- هرات شد و در آنجا توسط پلیس افغانستان بازداشت و از کشور اخراج گردید. بدین ترتیب پیش از جنگ سرویس های جاسوسی « نیروهای محور» (نیروهای متحد اعم از رم- برلین- توکیو. مترجم) علی رغم چندین شکست بزرگ موفق شدند عمدتا در سایه سرویس اطلاعاتی ژاپن با باسماچی ها ارتباط بر قرار کنند. اوضاع در تابستان سال ۱۹۴۱ هنگامیکه آلمان فاشیستی جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را آغاز کرد، اوج گرفت. لندن در مبارزه با فاشیست ها متحد اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شد. در تابستان و پاییز سال ۱۹۴۱ هنگامیکه نبرد های شدید با «ورماخت» در جریان بود و هنگامیکه هر سرباز نعمتی بحساب می آمد، استالین بهمراه انگلیسی ها تصمیم گرفتند سه ارتش شوروی را به ایران وارد کنند. عملیات خلع سلاح ارتش شاه ایران یکی دو هفته ای طول کشید، اما نیروهای شوروی تا پایان جنگ در ایران ماندند، هرچند انگلیسی ها اشاره کرده بودند که قادر هستند ایران را به تنهایی تحت کنترل خود نگه دارند. چه چیزی استالین را به اشغال طولانی مدت ایران سوق داد؟ یکی از دلایل مسلماً پاکسازی مرزها بود. در تابستان سال ۱۹۴۱ انگلیسی ها تامین مالی باسماچی‌ها را متوقف و سرویس های اطلاعاتی اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیا شروع به همکاری نزدیک در مبارزه با «جاسوسان وعوامل دشمن» کردند. بریتانیایی‌ها بطور جدی از نفوذ آلمان در ایران و طرح‌های سازمان اطلاعات نظامی ارتش آلمان نازی برای ایجاد شورش گسترده پشتون ها در هند انگلیس (عملیات «امان الله») نگران بودند. از گزارش‌های سفارت شوروی در کابل این نتیجه بدست آمد که دولت افغانستان با خوشحالی اخبار آغاز جنگ را دریافت کرده است و اعتقاد بر این بود که آلمانها پیروز می‌شوند و تهاجم اتحاد شوروی به افغانستان وجود نخواهد داشت و پس از شکست بلشویک ها قلمرو ترکستان شوروی باید به افغانستان ملحق میشد. بمنظور برکات پیروزی آلمان در کابل مناجات و نمازهای بزرگ برگزار شدند. برای این منظور دولت ۱۲۰۰۰ افغانی (واحد پول کشور افغانستان. مترجم) اختصاص داد. خبر آغاز جنگ بویژه در بین باسماچی‌ها و جوانانی که شروع به آموزش زبان آلمانی کرده بودند بسیار خوشحال کننده بود. در سال ۱۹۴۱ «هاشم خان» نخست وزیر افغانستان جرگه ( نشست- کنگره) همه رهبران حرکت باسماچی گری را برگزار کرد. ظاهر شاه پادشاه افغانستان با «عالم خان» (امیر سابق بخارا) در مورد مشارکت باسماچی‌ها در «لشکر کشی علیه بخارا» قرار داد محرمانه ای را منعقد کرد. بدین ترتیب دولت افغانستان چهره واقعی خود را نشان داد و فقط منتظر سقوط مسکو بود. سفارت آلمان که متشکل از عوامل اطلاعاتی آلمان بودند نیز در کابل فعالتر شد. آلمانها ضمن خواستن شماری جنگجوی که قادر به حمله فعال به قلمرو اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، تماس با رهبران حرکت باسماچی گری را شروع کردند. برای نمونه نیروی واقعی باسماچی‌های ترکمن شامل ۱۰ هزار جنگجوی مسلح سواره بود. رهبر جدید باسماچی‌های ترکمن «قیزیل آیاق» به تقاضای آلمانی‌ها پاسخ داد و گفت که او ۴۰۰۰۰ جنگجو دارد، وی سپس برای این «ارتش» پول و اسلحه درخواست کرد. باسماچی‌ها می دانستند که چگونه بر سر پول بیشتر از متولیان و قیمان جدید خودچانه بزنند و رهبران باندهای باقی مانده اعلام کردند که آنها ۲۵۰۰۰۰جنگجو دارند که برای آنها اسلحه، اسب، مهمات و مهمتر از همه پول نیاز دارند. در واقع باسماچی ها می توانستند گروهی متشکل از ۴۰۰۰۰ شمشیر زن تشکیل دهند. آنها شش برابر پول و اسلحه می خواستند. به راستی که شرق یک موضوع ظریفی است.
آلمانی‌ها تلاش کردند در ارتباط با پشتون شورشی بنام «شامی پیر» (یا پیر شامی از قبیله پشتون و یکی از اعضای خاندان بزرگ گیلانی است که در دنیای اسلام پر نفوذ بود. مترجم) که حدود ۱۰ سال در جنگ پشتونها علیه هند انگلیس جنگیده بود، وارد عمل شوند. اما این تلاش منجر به مرگ فرستاده ویژه سازمان اطلاعاتی آلمان شد که برای ملاقات با «پیر» رفته بود. این آلمانی احتمالا در تیر اندازی با افرادی که توسط انگلیسی ها استخدام شده بودند کشته شد. این حادثه برملا شد و شواهد فعالیت های جاسوسی و خرابکاری سفارت آلمان پیمانه صبر را لبریز کرد. این امر منجر به درخواست اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس از دولت افغانستان (رسماً بی طرف) برای اخراج بخش بزرگ کارکنان سفارت های کشورهای «محور» شد. دولت افغانستان که از ورود اخیر نیروهای متحدین به ایران ترسیده بود، متوجه شد که ممکن است سناریوی مشابهی علیه افغانستان پیش بیاید و در اکتبر ۱۹۴۱ بیشتر کارکنان سفارتخانه های آلمان و ایتالیا را از کشور اخراج کرد. در این میان وقایع جبهه آلمان و شوروی بطرز تراژیکی در حال وقوع بود. خط جبهه به مسکو نزدیک می شد. شمار زیادی از اسرای جنگی از جمهوری های مسلمان شوروی به آلمانی‌ها امکان داد کسانی را که مایل به شرکت در «جنگ علیه شوراها» هستند را دست چین کنند. همینطور در سال ۱۹۴۱ به آلمانی‌ها دستور صادر شد که در گروهان‌های هر گردان «ورماخت» «داوطلب کمکی» (دستیاران ورماخت) از اسرای جنگی مسلمان تشکیل دهند. در پشت جبهه مرکز آموزشی «اس اس ۲۰» شروع به کار کرد که در آن کادرهایی را برای ایجاد لژیون «ترکستان» آماده می کردند. «امین الحسینی» مفتی اغظم بیت المقدس، تاثیر شگرفی بر آلمانی‌ها و متحدان مسلمان آنها در آلمان داشت. این مفتی با کوچ به برلین، ضمن رواج دادن رایش سوم در جهان اسلام و ضمن بدین ترتیب کمک به ایجاد تشکیلات نظامی مذهبی مسلمانان، کار تبلیغاتی و مذهبی بزرگی را در بین مسلمانان آغاز کرد. «رزنبرگ»، «هیتلر» و رهبری ارتش با کمال میل به خواسته های مفتی اعظم رضایت دادند. با در نظر گرفتن خواسته های مفتی، در آلمان مدارس ملاها افتتاح شد. بویژه لازم به ذکر است که در واحدهای نظامی «ورماخت» (نیروهای مسلح کشور آلمان در دوره رایش سوم. مترجم) که در حال پیشروی به استالینگراد بودند، چندین گردان مسلمان از اسرای جنگی شوروی سابق وجود داشت. علاوه بر این «ورماخت» طرح فرستادن آنها را به آسیای میانه ریخت. اما این گردانها در استالینگراد شکست خوردند. به موازات ایجاد «لژیون ترکستان» در سال ۱۹۴۲ و بر پایه لشکر پیاده ۱۶۲ آلمان که تقریبا در نبردها نابود شد، مرکزی به منظور تشکیل واحدهای ملی تحت رهبری خاور شناس معروف آلمان پروفسور و ژنرال «اسکار فون نیدرمایر» متخصص در افغانستان ایجاد شده بود.
دولت افغانستان دفع الوقت می کرد. در این میان آلمانی‌ها در افغانستان به فعالیت خود ادامه دادند و با رهبر ازبکستان «محمود بیک» تماس گرفتند. آلمانی‌ها با تامین مالی سخاوتمندانه «محمود بیگ»، موفق به ایجاد سازمان «اونیون» (اتحادیه باسماچی ها) شدند. ولی سازمان اطلاعات اتحاد جماهیر شوروی موفق شده بود «محمود بیک» را جذب و بخرد و وی ضمن تبدیل کردن «مبارزه مقدس» به تجارت خود، راز را نگه نداشت. آلمانی‌ها به «محمود بیک» یشنهاد کردند که لیست شرکت کنندگان در حرکت باسماچی گری را بنویسد، که «محمود» آنرا در دو نسخه نوشت. «محمود بیک» بطور رسمی در آن زمان رهبر باسماچی‌ها بود، چونکه «عالم خان» آشکارا از تماس با سرویس های اطلاعاتی «نیروهای محور» هراس داشت. پیداست که «محمود» سهواً در امور پشتون ها مداخله کرده بود، چونکه سازمان اطلاعات انگلیس ضمن در اختیار قرار دادن شواهدی دال بر فعالیت های جاسوسی او را در بهار ۱۹۴۲ دستگیر کرد. «اونیون» (اتحادیه بسماچی‌ها) با موافقت مقامات افغانستان منحل شد، اما صدها سازمانده و شرکت کنندگان باسماچی گری همچنان آزاد بودند. این امر برای مدت زمانی باسماچی‌ها را فلج کرده بود. در تابستان ۱۹۴۲ هنگامیکه «ورماخت» حمله ای را علیه استالینگراد آغاز کرد، سازمان جدیدی بنام «فائل» ایجاد شد (رئیس این سازمان سید مبشیر خان تیرازی بود. این سازمان خرابکار ضد شوروی بود و فعالیت های جنگی تشکل های باسماچی گری را هماهنگ می کرد. مترجم). پیش بینی شده بود که همزمان با سقوط استالینگراد و ورود آلمانی ها به باکو در تابستان سال ۱۹۴۳ لشکر کشی علیه بخارا آغاز شود. همزمان قرار بود یک پل هوایی راه اندازی شود که باسماچی ها را از طریق هوا با سلاح و با نیروی کمکی اعضای «گردانهای مسلمان» را تامین کند. اما این برنامه ها مقدر نشد که به واقعیت بپیوندد، سربازان شوروی از پایگاه ولگا دفاع کردند و ارتش «پائولوس» (فیلد مارشال پائولوس. فرماندهی ارتش ششم آلمان در نبرد استالینگراد را بعهده داشت.مترجم) را شکست دادند و ارتش سرخ شوروی ازاین ابتکار استراتژیک پیشگیری کرد و آلمانی ها را از قفقاز بیرون راند. این امر خسارت قابل توجهی به برنامه های هم برلین و هم باسماچی ها و «ورماخت» وارد کرد. شکست آلمان‌ها در استالینگراد دولت افغانستان را بر سر عقل آورد تا در مبارزه با باسماچی‌ها با متحدان بطورتنگاتنگی همکاری کند. پس از اقدام رسمی دیگر انگلیس و شوروی، در ماه مه و ژوئن ۱۹۴۳ همه رهبران باسماچی گری توسط پلیس و سازمان اطلاعات دستگیر شدند و سازمان «فائل» منهدم شد. حتی پسر امیر سابق بخارا «عمر خان» دستگیر و محاکمه شد. خود امیر بخارا در سال ۱۹۴۳ درگذشت. احتمالا بر اثر شوک وارده فوت کرده بود.


منبع. نشریه تئوریک اینترنتی«روشنگری سیاسی»، از انتشارات حزب کمونیست فدراسیون روسیه. شماره ششم(۱۱۹) سال ۲۰۲۰

Facebook
Telegram
Twitter
Email