header photo

گوشه هايي از تاريخ معاصر ايران «نتایج شکست جنبش دموکراتیک آذربایجان»

گوشه هايي از تاريخ معاصر ايران

«نتایج شکست جنبش دموکراتیک آذربایجان»

رسول مهربان

4- ظهور مجدد بورژوازي ملي در صحنه سياسي

حسين مكي ، عبدالقدير آزاد ، مظفر بقايي و حائري زاده كه بانيان و متوليان اقليت مجلس پانزدهم بودند ، گاهگاهي درباره ي نفت و دموكراسي و آزادي هاي سياسي هياهويي برپا مي كردند، اما با رعايت دو شرط عمده و اساسي . اول احترام مطلق به دربار و «پادشاه جوان»  دوم رعايت حداكثر عناد و دشمني بيمارگونه با حزب تودة ايران . روزنامه نويسان ملي گرا با همه ي قدرت قلم و لفاظي هاي ليبرالي با رعايت آن دو شرط مؤكد و لايتغير ، به بحث هايي در زمينه ي نفت و مخالفت با كمپاني نفت جنوب مي پرداختند، اما از همين روزها يك سري نطق ها و مقالات به طرفداري مخلصانه و شديد از ايا لات متحده و دموكراسي آمريكايي از دهان و قلم مكي و بقايي وحسين فاطمي تراوش و ظهور مي كرد، كه خود منشأ همه گونه خطر و زيان براي جامعه ي ايران شد . حزب تودة ايران در چنين شرايطي مؤظف و متعهد به مبارزه با سه جناح انگليسي و آمريكايي و ملي گرايان شد . يعني علاوه بر آنكه با دارودسته ي رجال مستبد درباري و امپرياليسم آمريكا و انگليس به مبارزه ي سنتي و مستمر ادامه مي داد، درگير مبارزه با پديده ي نوظهور ملي گرايان آمريكا زده شد . و همه ي جان سختي و مقاومت حزب تودة ايران در همين بود. و هرچه ستم كشيد و به صدها تهمت ناجوانمردانه گرفتار شد، از همين جا نشأت مي گيرد.

از اواخر سال 1326 ، دربار چنگ و دندان نشان داد و شهرباني كل كشور به آزادي و آزاديخواهان خط و نشان کشید و اعلام کرد: «چون اخيراً ضمن مندرجات بعضي جرايد مركز مقا لاتي ديده مي شود كه مخالف با ماده ي 49 قانون مطبوعات مي باشد، بنابراين از آقايان مديران و نويسندگان جرايد خواهشمند است ما ده ي 49 قانون مذكور را كه ذيلاً درج مي شود رعايت نموده و مفاد آن را نصب العين قراردهند . بديهي است مدلول ماده ي 49 نسبت به متخلفين به موقع اجرا گذارده خواهد شد.

ماده ي 49 - مأمورين وزارت معارف كه براي روزنامه اي معين مي شوند و پليس حق دارند روزنامه و ديگر جرايد را در موارد ذيل توقيف كنند.

1- آنجا كه روزنامه يا جريده يا لايحه مضر به اساس مذهب اسلام باشد.

2-  آنجا كه در روزنامه يا جريده يا لايحه هتك احترامات سلطنت شده باشد.

3-  آنجا كه نقشه و طرح حركت قشوني يا ديگر اسرار نظامي مكشوف شده باشد.

4- آنجا كه مندرجات روزنامه موجب هيجان كلي و اختلال آسايش عمومي باشد.

5-  آنجا كه دعوت بر مضادت قواي رسميه مملكت شده باشد.

6- آنجا كه اشاعه صور قبيحه بر ضد عصمت و عفت شده باشد. 188

قبل از آن صحبت و شايعه ي توقيف پانصد نفر از رجال و شخصيت هاي سياسي به ميان آمده بود و روزنامه ي قيام ايران به مديريت حسن صدر اين نقشه را فاش كرده و نوشته بود: ئدر باره ی یک لیست پانصد نفری یک جا  و لیست هایی كه جمعاً در حدود هشت هزار نفر مي شود، صحبت مي شود. اين ايرانيان در ايالات شمالي ايران و از مسلك و احزاب مختلفه به نام «آشوب طلب و ستون پنجم » به جرم مبارزه با استعمار به جنوب براي كار اجباري تبعيد مي شوند،محافل مختلف هیئت حاکمه  که روی مسائل خصوصی شديداً نسبت به يكديگر كينه مي ورزند درباره ي اين نقشه اتفاق نظر دارند . و مقامات رسمي منتظر ورود جناب آقاي سفير كبير جديد آمريكا، «جان وایلی» به تهران می باشند. ایشان گویا بعد از نوروز وارد تهران می شوند، در حالي كه رئيس اداره ي امور ايران و تركيه و يونان در وزارت امور خارجه ي آمريكا قبل از ايشان نظر مثبت وزارت خارجه را به اطلاع مقامات مسئول ايراني رسانده اند. و مخصوصاً متذكر شده اند كه قطع ريشه ي افكار كمونيستي در يونان و تركيه نتيجه ي خوبي بخشيده و شبيه اين نقشه در آن دو كشور ، قوياً اجرا شده و مي شود 189 بعدها معلوم شد این رئیس اداره ی  امور ايران و تركيه كه نقشه و طرح ، براي سركوبي آزادي مي دهد، جانوري است به نام «لویی هندرسن» که به نوشته باختر امروز،« دوست ايران است و در قضيه ي آذربايجان فعاليت مساعدي به نفع ايران كرده است» .190 بازهم  براي درهم شكستن توطئه ، حزب تودة ايران چاره ي كار را در اقدام دسته جمعي دانست و نوشت: «ملت ایران بداند كه توطئه بر ضد حزب تودة ايران و آزاديخواهان پيشرو اين سرزمين، مقدمه اي براي تكميل اختناق عمومي است . اين توطئه فقط بر ضد مجاهدين حزب ما چيده نشده است ، بلكه هدف آن وسيع و عمومي است . هدف آن برقراري حكومت مطلق العناني و سلب هرگونه استقلال و شخصيت از افراد ملت است ... ما بدين وسيله به آن عده از هم وطنان كه مايلند حق آزادي بيان براي آنها محفوظ بماند و زنجير غلامي بر گردن آنها گذاشته نشود ، اعلام مي كنيم كه در اين هدف مشترك ، تمام عناصر شرافتمند با افراد حزب تودة ايران هم آواز باشند . اين هدف مشترك و مقدس عبارت است از حفظ آزادي و امنيت افراد ملت». 191

نظير همان كوشش هايي كه عليه صدرالاشراف در سال 1324 از طرف حزب تودة ايران و با همياري دكتر مصدق و روشنفكران متعهد و آزاده بروز كرد ، و موجب سقوط صدرا لاشراف و عقب نشيني ارتجاع شد، مجدداً در اولين روزهاي سال 1327 با همان هدف عقب راندن ارتجاع و ديكتاتوري شاه در برنامه ي حزب تودة ايران قرارگرفت .اما با اين تفاوت و اختلاف بزرگ كه در اين زمان جنبش عظيم آذربايجان و كردستان سركوب شده و دكتر مصدق نيز يه كلي دور از ميدان مبارزه ي سياسي در احمدآباد و خانه ي خيابان كاخ منزوي شده بود و حزب ايران كاملاً به لاك عافيت جويي فرورفت ، و پاسخ مثبتي كه به نداي اتحاد حزب تودة ايران داده شد ، منحصر و محدود به روزنامه نگاراني شد كه اكثراً غيرقابل اعتماد بودند. حزب ايران اعلام کرد : «بر طبق خط مشی مصوبه، حزب ایران نمي تواند در ائتلاف جمعيتي كه منشأ و هدف نهايي آن معلوم نيست شركت نمايد». 192 واین بهانه ای بیش نبود، زیرا فردای شکست جنبش آذربایجان چشم غره و خشم و غضب هیئت حاکمه به خصوص دربار « اعلیحضرت جوان و جوانبخت» وحشت كردند و توبه نامه نوشتند و بحث هاي رايج در حوزه هاي حزبي كلاً در اطراف، آذربايجان و پيشه وري و خيانت هاي او و خطاي حزب درباره ي ائتلاف با حزب تودة ايران محدود شد . و به اين نتيجه قطعي رسيد، كه هرگو نه همكاري با حزب تودة ايران گناه است . اين نقشه ي نفاق افكنانه را كميته ي جديد حزب ايران كه گردانندگان اصلي اش مهندس احمد زيرك زاده و مهندس علي قلي بياني و دكتر سنجابي بودند ، به مرحله ي قطعيت رساندند . اما تعدادي از دانشجويان و بدنه ي حزب مقاومت مي كرد. اين خط مشي حزب ايران خواست مطلوب و منطبق با اهداف هيئت حاكمه بود . دربار شاه و مشاورين سياسي اش، تلاش بسيار كردند تا گروه ها و شخصيت هاي خوشنام ناسيوناليست هاي ايراني از همكاري با حزب تودة ايران منع و محروم شوند تا در نتيجه حزب تودة ايران درعرصه ي مبارزه تنها بماند.

مبارزات صنفي - سياسي دانشجويان دانشگاه تهران كه عمدتاً به رهبري سازمان دانشجويي حزب تودة ايران جريان داشت از شكست جنبش آذربايجان ضربه خورد و عقب نشيني و انفعال سياسي حزب ايران ، ا ثر منفي بر روحيه ي دانشجويان ملي گذاشت . اين حالت سكوت و انفعال مورد توجه حزب تودة ايران قرارگرفت و با تبيين شرايط سياسي ايران و آگاهي دادن به جامعه ي دانشجويان ، مجدداً همان همبستگي سياسي - صنفي ، درحال تجديد و گسترش بود . بدين جهت شاه ، دولت حكيمي را براي سلطه بر دانشگاه و تحميل سكوت بر جامعه ي دانشجويي تحت فشار قرار داد.  «دكتر علي اكبر سياسي وزير وقت فرهنگ مي نويسد: دوشنبه 7 فروردين ماه 1327 بعد از مراسم عيد ، شاه گفت با وزير فرهنگ كار دارم . من ماندم، نخست وزير حكيمي نيز ماند ، شاه گفت چرا اين معلمين توده اي را از دانشگاه اخراج نمي كنيد؟ دكتر سياسي به شاه توضيح مي دهد كه رئيس دانشگا ه قانوناً اجازه ندارد اين ها را اخراج كند . شاه با عصبانيت مي گويد اين ها خائن هستند به اجنبي خدمت مي كنند چطور نمي توانيد آنها را اخراج كنيد . دانشگاه دست شماست آيا در آن نفوذ داريد يا نه اگر داريد بايد بتوانيد آن را تصفيه كنيد». 193

از آن روز كار تصفيه ي دانشگاه، يعني اجراي خواسته ي شاه براي اخراج استاد و دانشجوي توده اي در دستور كار دكترعلي اكبر سياسي و رؤساي بعدي دانشگاه قرارگرفت . دكتر ضياء ظريفي در ادامه ي بحث مي نويسد: متاسفانه نه تنها اساتيد ذاتا مرتجع مانع و رادع بزرگي براي انجام كارهاي سياسي در محيط دانشگاه بودند بلكه استاد فرزانه اي مانند مهندس

بازرگان كه رياست يكي از مهم ترين دانشكده هاي سياسي شده يعني دانشكده فني را عهده دار بود طرفدار اين تز بود . مرحوم بازرگان در خاطرات خود مي نويسد در آن موقع محيط ايران و دانشگاه مخالف دخالت دانشجو در امور سياسي د ر محيط دانشگاه بود در صورتي كه توده اي ها مي خواستند براي پيشبرد اهداف سياسي خود سياست را به دانشگاه بياورند و تشنج ايجاد كنند. براي توجيه اين نظريه جزوه اي منتشر كردم كه شايد اولين نشريه سياسي بود تحت عنوان  «بازی جوانا با سیاست» دکترعلي اكبر سياسي رئيس دانشگاه هم آن را پسنديد ...در چنين شرايطي بود كه شوراي دانشگاه مسئله ي(تعهد نامه ) را مطرح

كرد.بسياري از دانشجويان از ثبت نام خودداري كردند . دانشگاه به هيجان آمد رياست دانشگاه دانشجويان را تهديد به اخراج كرد عده ي زيادي ناچار برخلاف ميل باطني خود به امضا تعهد نامه تسليم شدند ، دانشجويان توده اي مقاومت كردند از هر دانشكده تعداد زيادي را اخراج كردند مرا هم از دانشگاه اخراج كردند هيجان همه جا را فراگرفته بود ... البته با وجود سپردن تعهدنامه هيچ كس به حرف زعما گوش نداد و خواهيم ديد كه چندماهي پس از بهمن 1327 فعاليت ها مجددآً آغاز شد. 194

وضع سياسي جامعه ي آن روز ايران چنين بود ؛ نيروي روحانيت و مرجعيت شيعه با آن همه تأثير عظيمي كه در جامعه داشت ، كلاً از مسايل سياسي و كليدي و حساس خود را به دور نگه مي داشت . و اين دوري از مسايل سياسي مطلوب دربار بود . در اين زمان حداكثر دخالت و توجه روحانيت به مسايل پر آشوب و پر تب وتاب جامعه اي كه درمعرض چپاول غارتگران بين ا لمللي و داخلي بود، محدود مي شد به عرض تبريك و جواب عرض تبريك و آگهي ختم براي رجال و سرشناسان سياسي و تجار بزرگ ! همين حالت بي تفاوتي در جامعه ي روحانيت كه مولود خط مشي زعما و رجال و مراجع تقليد روحانيت حوزه ي شيعه بود ، عكس العمل آرام و متين و حساب شده گروهي از طلاب جوان را موجب شد . و كم كم كار اين عكس العمل ها، تندتر و عميق تر گرديد ، كه به آن خواهيم پرداخت.

هدف دربار و امپرياليسم بعد از شكست جنبش آذربايجان اين بود كه همه ي گروه ها و حوزه ها و رجال و شخصيت ها و روزنامه نگاران را از همكاري و همياري با حزب تودة ايران منع كند . حتي در اين زمان برنامه ي جمع آوري و تجمع همه ي اين نيروها به دور يك جريان سياسي واحد كه كار عمده اش حمله و هجوم به حزب تودة ايران باشد ، در دستور فوري امپرياليسم آمريكا و دربار قرارگرفت . چنين برنامه اي كه منجر به ايجاد يك تشكيلات قوي ضد توده اي شود، احتياج به زمينه چيني ها و آمادگي هاي ذهني و فكري داشت و در آن زمان حزب ايران يار و مددكارشايسته و منحصربه فردي براي اين منظور بود ، و گروه خليل ملكي نيز قدرت بالقوه اي بودند، كه بعد از توطئه ي 15 بهمن 1327 همراه مظفر بقايي به وحدت رسيدند ، كه به آن خواهيم پرداخت . اما در روزهاي اول سال 1327 كه ارتجاع مجدداَ با همه ي نيرو به مقابله با حزب تودة ايران و همه ي هواداران دموكراسي

و آزادي آمد ه بود، مقالات روزنامه ي جبهه ارگان حزب ايران و گروهي از روزنامه نويسان ضد شوروي و ضد توده اي مانند تهران مصور به مديريت احمد دهقان و عباس مسعودي مدير روزنامه ي اطلاعات و روزنامه ي باخترامروز به مديريت و سردبيري حسين فاطمي، عملاً از يك خط سياسي نشأت و مايه مي گرفتند.

حزب ایران مدعی بود، «كمونيسم بهانه است، به شماره ي انگشتان يك دست در ايران كمونيست نيست». 195سلسله مقالات ابوالفضل قاسمي حاوي فحاشي هاي گسترده به حزب تودة ايران از همين سال شروع شد ، كه در آن اعضاي حزب تودة ايران خائن ، جاسوس شوروي ، سوسيال كاپيتاليست و ستون پنجم شوروي و جيره خواران شركت نفت و انگلو كمونيست ناميده شدند . از شماره ي 328جبهه مورخه ي 15 فروردين به همراه اين فحاشي ها، سلسله مقالات مغلق و قلمبه گويي هاي نامأنوس كه رنگ و لعاب علمي داشت ، تحت عنوان بيان« مبادي ماركسيسم » به قلم مهندس بياني در روزنامه ي جبهه شروع شد ، و سالها بعد كه آن نوشته ها در حزب ايران توسط تني چند ازهم مسلكان از جمله به وسيله ي نگارنده ي اين سطور به نقد و انتقاد كشيده شد ، آقاي مهندس بياني هم از توضيح و تبيين آن وامانده بود ، و اغلب بحث ها به مسايل عرفان و تصوف كشيده مي شد و در وسط چنين شلم شورباي فلسفي و فحاشي هاي ركيك به حزب تودة ايران ، سلسله مقالات كشاف و وصاف با درشت ترين تيترها در تجليل و به قلم آقاي مهندس ابوالقاسم زيرك زاده منتشر شد « آمريكايي كه من ديده ام و مردم خوشبخت »، تمجيد از تمدن آمريكا تحت عنوان و همه ي مظاهر آزادي و خوشبختي را در سيستم آمريكايي خلاصه نموده و نوشتند: « در زمينه هاي علمي، فرهنگي ، سياسي، صنعت، كشاورزي، حمل ونقل و اتوبوسراني شهري و خط آهن و آزادي مذهب و عقيده و آنچه كه خوبان دارند ، آمريكا به تنهايي دارد». همراه اين مقالات متنوع فلسفي ، اجتماعي و سياسي ، بحث روز جامعه هم به ميان مي آمد، و قلم مهندس احمد زيرك زاده به كار مي افتاد كه «خطر ديكتاتوري در ميان نيست ، و هركه هرچه  هم به ميان مي آمد، و قلم مهندس احمد زيرك زاده به كار مي افتاد كه هر که هرچه مي خواهد بگويد ، بگويد. روزي در ايران ديكتاتوري خواهد شد كه خطر جنگ باشد و چون جنگ دور است ديكتاتوري ايران هم دور است . اصل موضوع جاي ديگر است و بايد باز هم به اوضاع جهان متوجه شد . چند روز قبل در سر مقاله صحبت ازسازش بين آمريكا و شوروي كرديم، البته آن را احتمالي قلمداد كرديم و حالا از آن با لاتر مي رويم».196

و اين مقاله در پاسخ دعوت حزب تودة ايران به ايجاد يك جبهه ي واحد ضد ديكتاتوري بود . روزنامه ي «ستاره» به مديريت احمد ملكي هم در اين زمينه با حزب ايران هم داستان بود و نوشت: «مجددا بین محافل چپ و راست خارجی سازش حاصل شده است و درباره ي ايران موافقت هايي بين دو جناح به عمل آمده است. از مظاهر ساز ش اين دو جناح ، اجتماع مدیران جرايد در هتل ريتس است».197

در 23 ارديبهشت كه شايعه ي مذاكراتي براي تشنج زدايي به ابتكار برنامه ي صلح اتحاد شوروي بين شوروي و آمريكا در محافل ايراني شنيده شد، جبهه ارگان حزب ايران با درشت ترين حروف و در كادر نوشت پيش بيني ما صورت وقوع يافت و اكنون وقايع صحت پيش بيني ما را ثابت كرد شنبه ي گذشته راديو مسكو متن نامه هايي كه بين سفير آمريكا در مسكو و مولوتف وزير خارجه ي شوروي ردوبدل شده بود منتشر ساخت و وجود مذاكرات دو طرفي را علني نمود ، همين ردوبدل شدن نامه ها نشان مي دهد كه مذاكرات پيشرفت كرده است و يا لااقل در كليات موافقت حاصل شده است . بنابراين در ايران يك سياست يك جانبي در بين نبوده و استخوان بندي سياسي محفوظ خواهد ماند...ايران از نقطه نظر استراتژيكي كنار گذارده مي شود و بنابراين فقط جنبه ي اقتصادي آن مو رد موافقت قرار خواهد گرفت . به طور صريح تر وضع سياسي جديدي بر ما تحميل نمي شود و ديكتاتوري در بين نخواهد بود و موضوع نفت دو مرتبه به ميان خواهدآمد و از اين سه موضوع ، عدم امكان ديكتاتوري به طور روشن  و صریح به نفع ملت ایران است».198 و حرف های حزب ایران و بورژوازي ملي در همين زمينه ها بود، به اضافه ي سلسله مقالاتي در زمينه ي «چگونه باید احترام به مالکیت را به افراد آموخت» به قلم و ترجمه ي غلامحسين زيرك زاده استاد دانشگاه تهران و« نايلون  و مخترع آن کیست» به قلم علي حميدي و از اين ترهات!

به هرحال آن روزها كه يورش ارتجاع و استبداد دربار پهلوي به ته مانده ي دموكراسي بعد از شهريور 20 شروع شده بود، و حتي امنيت فردي مردم و كارگران و دهقانان و رهبران سياسي آزاديخواه در معرض خطر جدي قرار گرفته بود، حزب ايران و تكنوكرات هاي ملي ! و گروه هاي سياسي - صنفي، نظير كانون مهندسين خود را از صحنه ي داغ و سوزان و توفنده ي سياسي ايران رندانه به كنار كشاندند ، تا لحظه ي مناسب فرا برسد . اين سياست رندانه و محيلانه از خواص احزاب بورژوازي ملي است . همين سياست آرامش بخش و خواب كن و مشغول كننده اي كه حزب ايران به عهده گرفت و منافع آن عايد امپرياليسم آمريكا شد ، بعدها به عنوان يك تز ملي و مشي مستقل سياسي خارج از زدوبند هاي دو ابر قدرت جلوه گري كرد . ابوالفضل قاسمي در كتابچه ي «تاريخچه جبهه ملي » نوشت: «انگليسي ها دوباره عليه نيروي ثالث (يعني آمريكا ) دست در دست روسيان رقيب ديرين خود دادند ، با تاكتيك انگلو كمونيسم به جنگ ماوراء بحار رفتند . روس و انگليس عليه پايگاه نوساز به منارشيسم دست زدند ، به سردمداري سيد ضياء الدين طباطبايي و بقيه السيف چپي ها (جبهه ي ضد ديكتاتوري ) به وجود آوردند ، تا پادشاه را گوشمالي كنند ، ولي حزب ايران كه مي دانست اين يگانگي چپ و راست براي چيست، با نكوهش از ديكتاتوري، از همبستگي با اين جبهه خودداري كرد.199

درحالي كه خطر ديكتاتوري در سال 1327 امري قطعي و حتمي بود و مي بايست با آن مقابله و معارضه مي شد .استقرار ديكتاتوري از 21 آذر 1325 به صورت يك سري كشتارهاي دسته جمعي و تبعيدهاي گروهي مردم آذربايجان و كارگران مازندران و اصفهان و گيلان به اجرا درآمده بود و زمزمه هاي تغيير قانون اساسي و با لا بردن قدرت انحصاري شاه در عزل و نصب وزرا و تعطيل و انحلال مجلس و ايجاد يك مرجع مقننه ي جديد به نام

مجلس سنا و تقويت ارتش و ركن دوم و شهرباني از طريق خريدهاي كلان اسلحه و ساز و برگ نظامي آمريكايي و استقر ار مستشاران نظامي آمريكايي بر ارتش ايران ، همه دلايل و نشانه هاي شتاب و روند سريع برقراري ديكتاتوري دربار بود . در چنين موقعيتي هشدار و اعلام خطر حزب تودة ايران به منظور مقابله با ارتجاع و استبداد شاه » از جانب بورژوازي ملي نه تنها بلاجواب ماند،بلكه محافل ملي و شيفتگان دموكراسي آمريكايي و هواخواهان شاه جوان، حزب تودة ايران را متهم به ايجاد بلوا و اشاعه ي موهوم جو اختناق و پرووكاسيون كردند . كادر رهبري حزب ايران كه از تكنوكرات هاي وابسته به خانواده هاي مرفه بورژوازي - ملاك تشكيل شده بود، به حدي مجذوب و شيفته ي دموكراسي آمريكايي شد كه براي اخذ بورس مطالعاتي از آمريكا و همكاري صميمانه ي فني و مشورتي با مستشاران اقتصادي و فني آمريكايي در سازمان برنامه سر از پا نمي شناخت. آقاي مهندس ابوالقاسم زيرك زاده

عضو كادر رهبري حزب ايران در همين ايام به آمريكا مسافرت كرد ، و از همين تاريخ مهندسين عضو حزب ايران در سازمان برنامه مستقر شدند . اين گروه موظف بودند شايعه خطر ديكتاتوري را به كلي نفي كنند، و علاوه بر آن تز سازش شوروي و آمريكا را مطرح نمايند . و براي اولين بار در مطبوعات به اصطلاح ملي و مستقل ، شعارهايي مانند سازش آمريكا و شورو ي و كلماتي مانند دو قدرت و ابر قدرت ها از همين نويسندگان ملي ! در جامعه مطرح و مصطلح شد ، كه نمونه هايي از نوشته هاي طولاني و تفسيرهاي سياسي مهندس احمد زير ك زاده رهبر حزب ايران نقل شد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

188- اطلاعات، فروردين سال 1327

189- قيام ايران، شماره ي 291 ، مورخه ي25/12/26

190-باخترامروز، 18 تير ماه 1330

از اين تاريخ عوامل سياسي آمريكا به نام دوست ايران و مدافع دموكراسي و آزادي در صحنه ي مطبوعات و سياست توسط مليون تقديس و تشويق شدند و در نهايت به سركوب آزادي ايران موفق شدند و حادثه اي شوم به نام كودتاي 28 مرداد آفريده شد.

191-  مردم، شماره ي 319 ، مورخه 25/1/27

192- روزنامه ي جبهه، شماره ي 347 ، مورخ 21/2/27

193- كتاب سازمان دانشجويان دانشگاه تهران، نوشته ي ابوالحسن ضياءظريفي، نشر شيرازه، چاپ اول، سال 1378 ، ص 62

194- نقل به تلخيص، همان كتاب، ص 63

195- جبهه ارگان حزب ايران، 26 فروردين 27 ، مقاله ي ابوالفضل قاسمي

196- سر مقاله ي جبهه ارگان حزب ايران، مورخه 2 ارديبهشت 1327

197-  جبهه، در بررسي جرايد، 2 ارديبهشت 1327

198- جبهه، پنج شنبه 23 ارديبهشت 1327

199- تاريخچه جبهه ملي ابوالفضل قاسمي ص 20 و 21

Go Back

Comment