header photo

مروری بر کتاب «تاثیر فرهنگ ایران بر اندیشمندان عصر روشنگری»

مروری بر کتاب

«تاثیر فرهنگ ایران بر اندیشمندان عصر روشنگری»

اثر مریم فیروز

ایران نزد اصحاب دایره المعارف /خسرو باقری 

آنهایی که با شخصیت سیاسی و اجتماعی مریم فیروز، چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم و از طریق آثار ایشان آشنا بودند، کمتر می دانستند که او دکترای زبان و ادبیات فرانسه دارد. شخصیت فرهیخته، مبارز و والای او، به هیچ کس اجازه نمیداد او را با لقب دکتر خطاب کند یا از تبار اشرافی او سخن بگوید. او مادر، رفیق مریم، خاله مریم و مریم خانم بود. خوشبختانه اخیرا به همت حامد فولادوند و کیانا شریفی، تز دکترای ایشان از زبان فرانسه به فارسی ترجمه شده و نشر تاریخ ایران آن را منتشر کرده است. مریم فیروز هرگز در عمر بلند خویش (۱۲۹۲-۱۳۸۶)، علی رغم امکانات سازمانیاش، به انتشار این اثر که خدمتی بزرگ به فرهنگ و زبان فارسی است، دست نزد. رساله ایشان «تاثیر فرهنگ ایران بر آثار نویسندگان فرانسه عصر روشنگری» نام داشته است که در برگردان فارسی آن مترجمان بهتر دیدهاند که آن را با نام «تاثیر فرهنگ ایران بر اندیشمندان عصر روشنگری» به چاپ بسپارند. مریم فیروز در سال ۱۹۶۳ (۱۳۴۲) در دانشکده فلسفه شهر لایپزیک آلمان دموکراتیک از این رساله دفاع کرد. در حالی که اکثر صاحبنظران ایرانی و خارجی به طور عمده از تاثیر فرهنگ روشنگران اروپایی بر فرهنگ آزادیخواهانه مردم ایران سخن گفتهاند -که البته در آن نه تردیدی هست و نه دلیلی برای شرمندگی- اما شاید تز دکترای مریم فیروز، فتح بابی بوده است بر تاثیر اندیشمندان آزادی خواه ایران بر روشنگران اروپا. فتح بابی که به واسطه تسلط طولانی مدت استعمار و رخنه نوعی ازخودباختگی در میان متفکران ما، چندان که ضروری و مفید است، تداوم نیافته است. ۱

سده هجدهم میلادی را عصر روشنگری اروپا نامیدهاند و عصر نبرد مدرنیته با دنیای سنت. برای مدرنیته و سنت، تعریف ها و تفسیرهای گوناگونی ارائه شده است، اما به طور کلی مقوله «مدرنیته» بر ارزش هایی همچون خردباوری، آزادی، حقوق فردی، قانونمداری و... استوار است، در حالی که سنت بر میراثی از ایمان، امت، اطاعت و... تکیه کرده است. در عین حال، این نبرد با دوران انحطاط سلسله صفویه و آغاز تسلط نظام متکی بر سرمایه، نه تنها بر ایران، بلکه بر شرق و به ویژه چین هم زمان است. با پیشرفت سرمایهداری و ورود به مرحله امپریالیسم در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم میلادی، یعنی در نیمههای سده سیزدهم خورشیدی، سلطه تمامعیار استعمار، به ویژه استعمار روسیه و انگلیس، در تمام نسوج حکومت قاجار که مستبدانه بر ایران فرمان میراند، آغاز شد. این نبرد سنت و مدرنیته در ایران، سرانجام در نبرد مشروطهخواهان و مستبدان در انقلاب مشروطیت ایران (۱۲۸۴-۱۲۸۸) آشکار شد.

در این کتاب مریم فیروز، ابتدا نگاهی بس فشرده به تاریخ ایران و شرایط اجتماعی فرانسه در سده هجدهم میاندازد و سپس به بررسی و نقد آرای اندیشهورزان اروپایی آن دوران میپردازد. او بررسی خود را با فرانسوا ماری آروئه، مشهور به ولتر (۱۶۹۴-۱۷۷۸) آغاز میکند که خرافات و هر شکلی از تعصب و تاریکاندیشی را مورد حمله قرار میداد و تساهل و مدارا را شرط خردورزی انسان آزاد میپنداشت. خانم فیروز اذعان میکند گرچه ولتر در مجموع نگاه مهربانانهای به شرق و ایران داشته، اما اطلاعات او درباره فرهنگ ما دقیق نبوده است. ولتر در کتاب خود با عنوان «مدارا نزد گبرها»، از وجود تساهل و مدارا در میان زرتشتیان ایران استقبال می کند و خود را مدیون اندیشمندانی همچون آنکتیل دوپرون۲ می داند که درباره تاریخ ایران و به ویژه سلسله صفویان، سعدی و زرتشت مطالعه کرده اند. مریم فیروز با نکته سنجی می نویسد که در اغلب روایتهای ولتر، مکان ها و اسامی شرقی اند، ولی طرح و مضمون داستان، غربی است. موضوع روایت ظاهرا به جامعه فرانسه بازمی گردد، اما هدف اصلی نویسنده به چالش کشیدن وضعیت کشور خود و استبداد حاکم بر آن است (ص۷۲).

پس از ولتر، مریم فیروز به بررسی اندیشه های دنی دیدرو (۱۷۱۳-۱۷۸۴)، دیگر چهره برجسته عصر روشنگری فرانسه می پردازد. دیدرو، درباره زرتشت، زند اوستا، میترا، اورمزد و اهریمن، مقالاتی در «دانشنامه» نوشته بود و به همین دلیل هم چماق تکفیر فرقه یسوعی بر سرش فرود آمد، اما در این رساله مریم فیروز بیشتر به تاثیر سعدی بر دیدرو توجه داشته است. دیدرو گفته است که در آثار سعدی، خود را بازیافته و به همین جهت به ترجمه آزاد گلستان سعدی روی آورده است. مریم فیروز با اشاره به شعر فناناپذیر سعدی، «بنی آدم اعضای یک پیکرند»، میگوید هم دیدرو، متفکر دین گریز و هم سعدی، شاعر مسلمان، انسان دوست و طرفدار مردم ستمدیده بودند و در همان حال چهره ریاکاران و قدرتمندان ستمگر را هم با شجاعت فاش می کردند. مریم فیروز با نکته سنجی به مسئله ای توجه می دهد که درباره ولتر هم گفته بود؛ مبنی بر اینکه توجه دیدرو به آثار سعدی، بیشتر جنبه سیاسی و عقیدتی دارد تا ادبی. متفکر عصر روشنگری با به کارگیری بن مایه خردورزی انتقادی و انسان محور «گلستان» سعدی، نظام سلطنتی پوسیده فرانسه و مسیحیت فرسوده و دستگاه سالوس کلیسایی را مورد تردید و پرسش قرار می دهد (ص۸۲). جالب آن است که این ارجاع به آثار اندیشمندان برای تنویر افکار مردم میهن، در انقلاب مشروطیت ایران هم به نوعی تکرار می شود؛ شیوه ای که به خاطر حاکمیت استبداد، کم وبیش در همه جای جهان تکرار شده و می شود، همان که در ضرب المثل شیرین فارسی بازتاب یافته است؛ به در می گویند که دیوار بشنود.

سومین متفکری که مریم فیروز به بررسی آثار او پرداخته است، شارل دو مونتسکیو (۱۶۸۹-۱۷۵۵) است با کتاب مشهورش «نامههای ایرانی». مونتسکیو با مطرح کردن پرسش «چگونه می توان ایرانی بود»، در واقع میخواهد خودپسندی، نادانی و بی سوادی فرد اروپایی را به رخش بکشد؛ هنگامی که درباره کشوری غیر از کشور خودش اظهارنظر می کند. مریم فیروز می نویسد: «مونتسکیو از طریق انتخاب اسامی و شخصیت هایی از کشور دوردست ایران قصد داشت که درباره جامعه فرانسه آن زمان تامل و تعمق کند... مردم فرانسه با تیزبینی، جنبه های مضحک، حق کشی ها، رفتارها و رسوم به ظاهر عجیب و غیرعادی و منحرف را مشاهده و با اخلاقیات و رسوم خود مقایسه می کردند و در نتیجه به شدت دست به انتقاد از جامعه فرانسه می زدند» (ص۱۴۶).

مریم فیروز که به قول حامد فولادوند سال ها در برابر استبداد، بی عدالتی و تبعیض مبارزه کرده، به طور طبیعی طرفدار افکار پیشرو سه اندیشمند فرانسوی است و با این وجود، از نقد آرای آنها هراسی به دل راه نمی دهد: «اروپاییان آن عصر مانند ولتر و دیدرو، اسلام را با اعراب یکی می پندارند و در نتیجه نقش اساسی ملل و فرهنگ های غیرعرب در تدوین تمدن اسلامی محو یا نفی می شود» و «شاردن سیاح فرانسوی، که بسیاری از این اندیشمندان به نوشته های او استناد کرده اند، مقام زن ایرانی را به زن حرمسرای شاه و درباریان تقلیل داده... در حالی که زن ایرانی، خانواده دوست، مدبر و زحمتکش بوده و با زن سفرنامه های غربی تفاوت فاحش داشته است» و مانند آن. به نظر مریم فیروز، گرچه هر سه متفکر فرانسوی پیرو خرد، عقلانیت، آزادی و قانون و مخالف خرافات و بی عدالتی و استبدادند، اما در نگاه آنها، تفاوت هایی هم وجود دارد؛ محور رویکرد ولتر، بر تساهل و مداراست، اما نگاه دیدرو بیشتر اعتراضی است علیه دستگاه مسیحیت و نظام سلطنتی و مونتسکیو هم قانون مداری و حقوق شهروندی را سرلوحه کارهایش قرار می دهد. حامد فولادوند مقدمه ای سزاوار و مهربانانه در ۳۴ صفحه نوشته است که باید آن را ستود. نگارنده درباره بلاغت ترجمه هم نمی تواند داوری کند، چون با زبان فرانسه آشنایی ندارد، اما آنچه آه خواننده را برمی آورد، غلط های ویرایشی، دستوری، چاپی و املایی بی شمار کتاب است که آن را تا مرز بی اعتباری پیش می برد. به نظر می رسد مترجمان گرامی و از همه بدتر ناشر حتی یک بار، پیش از انتشار آن را نخواندهاند، ویرایش جای خود دارد. چاپ این کتاب ارزنده با چنین غلط های حیرت آوری، توهینی است به مریم فیروز و خواننده ای که با پرداخت ۸۰ هزار تومان با شوق، خواندن آن را آغاز می کند. غیر از مقدمه که اشتباه های کمتری دارد، به جرئت می توان گفت صفحه ای در کتاب نیست که از یک غلط ویرایشی، دستوری، چاپی یا املایی عاری باشد. وظیفه مترجمان است که نگاهی دوباره به حاصل کار بیندازند و به ناشر تذکر دهند و به دفاع از نویسنده برخیزند که دستش از جهان کوتاه است.

(۱) از میان معدود آثار درخشانی که در این مورد ۳۰ سال پس از رساله مریم فیروز منتشر شد، باید از کتاب «از سعدی تا آراگون» (مرکز نشر دانشگاهی، تهران،۱۳۷۳) اثر دکتر جواد حدیدی نام برد.

(۲) آنکتیل دوپرون (۱۷۳۱-۱۸۰۵) خاورشناس بزرگ فرانسوی و نخستین مترجم و مفسر اروپایی اوستا. در سال ۱۷۵۵ برای آموختن زبان و علوم زرتشتی به هندوستان سفر کرد و نزد رهبران زرتشتیان هند، زبان پهلوی و آداب و آیین ها و احکام دینی و حقوقی را آموخت. در سال ۱۷۶۱ به فرانسه بازگشت و در ۱۷۷۱ ترجمه و تفسیر اوستا و در ۱۷۷۸ کتاب قانون گذاری شرقی را منتشر کرد. از ایشان به عنوان پیشرو ایران شناسی علمی نام برده می شود.

شرق، ۴ مرداد ۱۳۹۹

Go Back

Comment